گفت و شنود گفتم ؛ من به ضعف و کمبود خود آگاهم ، به اینکه ناتوانم از چیره شدن بر اینها ، اما تو ؟ گفت ؛ من همین کمبود و هیچی تو هستم ، من مغاک تو ام .گفتم ؛ اما بالاخره تو کی و چی هستی ؟ کجایی ؟ اصلا نامی داری ؟ گفت ؛ درون تو و بیرون تو ، و نه درون تو و نه بیرونت .نه هستم و نه نیستم ، این هستی و نیستی هم برای تو گفتم ؛ نگرانم ، فکر می کنم دارم با خودم حرف می زنم ، اخیرا به آن می گویند با " خود دیگرم " یا اگر دوست داری " خود برترم " گفت ؛ مراقب خودت باشگفتم ؛ شاید معنا و مقصود از" ذکر " همین باشد ؟ گفت ؛ بله ؛ ذکر من ، همین مراقبت از خود است ، به اینکه حواست باشد ، و اولین سخن تو همین معنا را می داد .ذکر من همین علم و آگاهی به نقص و کمبود خودت است .گفتم ؛ عقلم همین را می گوید ، و قادر نیست بیشتر از این بگوید ، اما دوست دارم دعایی کنم ، امیدی داشته باشم ، لطفی ببینم ، فیضی برسد .گفت ؛ پس منتظر باش .گفتم ؛ اگر گمت کردم کجا دنبالت بگردم ؟ گفت ؛ باز که فراموش کردی و از " کجا " پرسیدی .دوباره پرسیدم ؛ مطمئن باشم که با خودم حرف نمی زنم ؟ گفت ؛ باز هم فراموش کردیگفتم ؛ اما این حرف زدن تو ، اصلا مگر می توانی بگویی ؟ گفت ؛ این هم از تو |+| نوشته شده در دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۹ساعت 0:19  توسط اردستانی | نورو آنالیز...
ادامه مطلبما را در سایت نورو آنالیز دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : neuroanalysiso بازدید : 6 تاريخ : پنجشنبه 29 دی 1401 ساعت: 15:09